نامه

عطرنرگس،رقص باد،

نغمه شوق پرستوهای شاد،

خلوت گرم کبوترهای مست .....

نرم نرمک می رسد اینک بهار،

خوش به حال روزگار!

.....ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار .....

(فریدون مشیری) 

محمود جان

سلام

سال نوت مبارک.حال واحوالت چطور است؟انشاء الله که خوبید؟ امیدوارم که حال واحوال خانواده ات هم به کام باشد.اکر از احوال ما می پرسی ملالی نیست جز دوری شما .

محمود جان پارسال قول داده بودی که دست اهل وعیال بگیری واز شهرستان بیای پیش ما یادت که نرفته؟!

اما حالا عید شده و از شما خبری نیست .باورکن که دلمان برای شما یک ذره شده است؟ راستی اینجا پسر کوچیکم ،منوچهر به شما سلام می رساند وعید را به شما تبریگ می گوئید.دیروز منوچهر می گفت که : فکر کنم عمو جان ایام عیدی به خانمان تشریف نیاورند!

پرسیدم چرا؟ جواب داد:ازپس که امسال تلویزیون فیلم وسریالهای خوبی  داره.انسان می تونه از صبح تا شب یه ریز برنامه های خوب وخوشگل ببینه،وکل روز کیفور باشه .

بهشون میگم : پسر گلم ،عید که میشه نباید که ادمی شش دانگش جلوی تلویزیون پیچ ومهره بشود.فیلم تکرار میشه ولی بهار سالی یکبار می آید ودر کل عمر ما یکبار به ما سلام می کند.

بهشون میگم :عزیز دلم،بهار که از راه می رسد همه چیز از جان دار وبی جان،دار ودرخت به وجد می افتند.واز خود بی خود می شون.حال ،ادمی از آنها چی کم دارد که در این ایام حالی به حالی به هیجان نیاید.

به قول بی بی که میگن:توی عیدی ادمی باید از گل وبرگ درختان یاد بگیره.

بی بی می گن:برگ درختان توعید سبز نمی شن بلکه برگهای سبز تو ایام عید خودشونو خوشگل وشنگول می گنن،بعدش هم به عید دیدنی وبازدید از بزرگترها می روند وبه درختا سر می زنن.برگهای ناقلا که با اب وهوای بهاری مست می شن ،یادشون میره که انها مهمانند وباید بروند،با این حال درخت عزیز هم به گرمی از برگها تا پاییز پذیرائی می کنه.

محمود جان سرت را با پرحرفی به درد اوردم باور کن که تقصیر من نیست وتقصیر دله،ان بنده خدا هم بی تقصیره ،چه کند که دل است ،وکوچیکه وبا کمی دوری  زود تنگ می شود.ما منتظر شما هستیم.شما تشریف بیارید تا با هم بشینیم وتلویزیون ببینیم،تازه اینجوری کیف بیشتری داره.

نمک درنمکدان شوری نداره

دل  ما طاقت  دوری  نداره

دادش کوچیکت

مسعود