-
دله
یکشنبه 13 دیماه سال 1388 19:14
اون روزا که دله بود / دله پر حوصله بود / انتظار دیدنت پشت هر پنچره بود صدای خش خش رادیوبا یه سوت متدد زیرخش خش ازرادیوی قدیمی بی بی، غوغای به پا کرده بود. بی بی شاستی رادیوشونو می چرخونن،رادیویی بی بی از همون رادیویهای که بزرگ اند،رنگ بیشترشون قهوه یه، از همونایکه تو سریالهای قدیمی نشان می دن. یه دفعه صدای گوینده...
-
نامه
شنبه 1 فروردینماه سال 1388 01:11
عطرنرگس،رقص باد، نغمه شوق پرستوهای شاد، خلوت گرم کبوترهای مست ..... نرم نرمک می رسد اینک بهار، خوش به حال روزگار! .....ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار ..... (فریدون مشیری) محمود جان سلام سال نوت مبارک.حال واحوالت چطور است؟انشاء الله که خوبید؟ امیدوارم که حال واحوال خانواده ات هم به کام باشد.اکر از احوال ما می...
-
شیرین
پنجشنبه 17 بهمنماه سال 1387 01:18
ماشاءالله اقا خیلی خوش سلیقه اند هر چی گه میارند خونه بهترینه .هر وسیله ی گه تمیز می کنم تازه به گرونیش پی می برم. ادمی از دیدن این همه وسیله جور واجور خسته نمی شه درعوض بیچاره خانم چه جوری می توانه خونه ی به این بزرگی با این همه اسباب واثاثیه اداره کنه .درسته که من تو کارها بهش کمک می کنم ولی بازهم کارهای هر خونه رو...
-
بگو از چیه که من دلم گرفته؟
سهشنبه 19 آذرماه سال 1387 22:55
شما که لیسانس دارین ، سواد دارین ، روزنامه خونین با بزرگا می شینین حرف میزنین همه چی رو می دونین شما که کلت پره معلم مردم خوبین واسه هر چی که می گن جواب دارین ، در نمی مونین بگو از چیه که من دلم گرفته؟ راه می رم دلم گرفته پا می شم دلم گرفته گریه می کنم ، می خندم ، پا میشم، دلم گرفته من خودم آدم بودم باد زد و هوای منو...
-
بارون که می باره
جمعه 17 آبانماه سال 1387 00:43
وقتی بارون چکه چکه از ابر سفید روی شیشه می خوره حاله شیشه هم ،مثل من وتو به وجد میاد وشیشه شروع می کنه ترانه می خونه: تیک،تیک،تیک........ پاییزه برگ درخت می ریزه...... بی بی م میگن: بارون که میاد همه چیز رو می شوره وبا خودش می بره. بارون دل کوچیک ادمی رو از غم وغصه می شوره و اونا رو با خودش می بره.همین هست که وقتی...
-
چه کار بدی
پنجشنبه 2 آبانماه سال 1387 20:47
من معتقدم ادمی هستم که کمتر دروغ می گوئیم ولی گاه گاهی دروغ های می گوئیم که خودم از فکر کردن به انها وچکونه اینکه انها را گفتم شاخ در می اورم (همین جا می فهمیم که درودو نوع است ،شاخ دار وبی شاخ).ولی از اینکه انها را گفته ام بسیار خجل می شوم ودل، دل می کنم به کسی که دروغ گفته ام راستش را زودتر بگوئیم ولی بعضی وقتها روح...
-
حرفهای در گوشی
جمعه 26 مهرماه سال 1387 19:35
من هنوز در به در طره اون زلف سیاتم من هنوزم سبز سبزم ریشه دارم یکی از پاپتی هاتم. آقای کوچیک نواز بنده پرور من هنوزم صله گیر چشم بارونی و اون ابر نگاتم منو کشتی ، منو کشتی ، منو کشتی کشته باشی خوش به حالم من هنوزم که هنوزه یکی از اون کشته هاتم من هنوز در به در طره اون زلف سیاتم من هنوزم سبز سبزم ریشه دارم یکی از پاپتی...
-
نازنین من......
جمعه 19 مهرماه سال 1387 18:38
نازنین من، دیشب دلم برایت تنگ شده بود،ای کاش بودی تا غم را حتی برای دمی از شانه های دلم بر می داشتی. نازنین من،ادمهای بزرگسال بیشتر از بچه ها نیاز به محبت ومهر دارند،انسان هر چه بزرگتر می شود تنهایش عمیق تر،غمش سنگسن ترومسئولیتش بیشتر می گردد.در حالی که کودکان فارغ از همه چیزند و همه به انها مهر می ورزند! حالیا به من...
-
رفیق،چاکرتم
پنجشنبه 11 مهرماه سال 1387 20:53
تاپ تاپ خمیر/شیشه پر پنیر/دست کی بالا....... بی بی م میگن: رفیق تو زندگی حکم نون داره.سفره ی که توش نون نباشه هرچقدر هم که رنگ وارنگ باشه بازم چشم ادمی این سو اون سو دنبال نون میگرده. بنی ادمی که دوست نداره ،کل دنیا رو هم بهش بدن بازم جای رفیق نمی گیره. بی بی م میگن: یه زمانی چرخ ،چرخ وفلک دنیا عکس ما می چرخید،اقاجونت...
-
عاشقترین
جمعه 29 شهریورماه سال 1387 23:25
عاشق بیچاره گوشه ی کزه کرده بود،روی صورتش دوتا جوی کوچیک کوچیک جاری بود،نور که به جوی اشک می خورد،می شکست،نورمنعکس می شد وچشمک می زد.عاشق بی اختیار گریه بی صدا می کنه. نباید کسی اشکشو می دید.آرزو می کنه ،ای کاش دست معشوقه اش که حالا تو دست یکی دیکه است،تو دستش بود. از ژرفای سینه اش آه می کشه،توی ذهنش شعر می خونه دوست...
-
دروغ دروغه
جمعه 22 شهریورماه سال 1387 23:37
گویند روزی در روزگار خیلی کهن،مجنون با هزاران زحمت با لیلی قرار می گذارد.لیلی به سر قرار می آید.مجنون دیر می کند،لیلی خودرا از چشمان مردم دور نگه می دارده،تا کسی او را نشناسد. بالاخره مجنون با کلی تاخیر به سر قرار می آید.مجنون بوق می زند،لیلی متوجه نمی شود،مجنون از ماشین پیاده میشود،یک پایش را بیرون میذاره ودستش را...
-
باتو آروممو بی تو....
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1387 00:09
راننده از اون داش مشتی ها بود با لحن لوطی گری زیر لب میخواند: زیر رواق، تو هشتی ها قاطی شدی با مشتی ها قول داده بودی می کشی یادت باشد نکشتی ها میشه،یه جوری دیگه ی،مردم آرموند با هم دیگه مهربونترن. راننده می گفت: داداش، همه دار وندارمون همین ماه رمضونه یست.آقای که شماباشید ما اولاش خیلی دین وایمون حسابی نداشتیم،اصلا...