O2

حیاط خلوتی برای آرامش واندیشه

O2

حیاط خلوتی برای آرامش واندیشه

بارون که می باره

وقتی بارون چکه چکه از ابر سفید روی شیشه می خوره حاله شیشه هم ،مثل من وتو به وجد میاد وشیشه شروع می کنه ترانه می خونه:

                    تیک،تیک،تیک........

                                پاییزه برگ درخت می ریزه......

بی بی م میگن: بارون که میاد همه چیز رو می شوره وبا خودش می بره. بارون دل کوچیک ادمی رو از غم وغصه می شوره و اونا  رو با خودش می بره.همین هست که وقتی ترنم بارون می شنویم خوشحال می شویم.

بی بی م میگن: بارون هم بارون قدیم،حالا ادمها انقدر مشغلول اند .انقدر درد سر  دارن که غم غصه ها شون اندازه شلوغیشون بزرگه.

دیکه بارون هم نمی تونه برای دلشون کاری بکنه.

ادمهای این دور زمونه نمی ونن چه می خواند؟ ارزوهای بزرگی دارند،وچون به ارزوشون نمی رسن سر خورده می شن.

بی بی م میگن: اون روزا زندگی راحتری داشتیم ،اقا جونت صبح که می رفت سر کار ،اصلا به پول واینکه چقدر باید کسب وکار کنه،نبود.چون معتقد بود که خدا  رزق وروزیش براش تعیین کرده،حال هم چقدر که حرص پول ومنفعت بزنی ،روزیت تغیر نمی کنه.همیشه می گفت:

    کرچرخ وفلک را تو بدوزی                  روزی همانست که بودی

اقا جونت می گفت:اگر با مردم خوب باشی وخوب برخورد کنی،اگر توکلت بر خدا باشه ،خدا هم برکت سفرتو بیشتر می کنه.

رفیق،چاکرتم

تاپ تاپ خمیر/شیشه پر پنیر/دست کی بالا.......

بی بی م میگن: رفیق تو زندگی حکم نون داره.سفره ی که توش نون نباشه هرچقدر هم که رنگ وارنگ باشه  بازم چشم ادمی  این سو اون سو دنبال نون میگرده.

بنی ادمی که دوست نداره ،کل دنیا رو هم بهش بدن بازم جای رفیق نمی گیره.

بی بی م میگن: یه زمانی چرخ ،چرخ وفلک دنیا عکس ما می چرخید،اقاجونت ور شکست شد،همه دار وندارش فروخت تا از ور شکستگی نجات پیدا کنه ،کار به جای کشید که مجبور شد خونه ودکون بفروشه.

بی بی م میگن: رفیق خوب نعمتیه،مثل نون احترام داره .اکه تو زندگی انسان باشه ادمیزاد پشت گرم ودلش روشن میشه .

بخصوص برای مردا،زن وبچه حامی مرد میشن ولی خرج ومخارجشون پای مرده.اگه رفیق ،رفیق باشه حامی تو میشه ولی بار اون رو دوش تو نیست.

بی بی م میگن: حال اقا جونت به کلی خراب شده بود.اقا جونت آوار شده بود که رو خودش می ریخت.آواره گوچه وخیابون شده بود.ازیه طرفی نمی تونست خونه فک وفامیل بره،از طرف دیگه روی دیدن مار و نداشت،هرچی نباشه مرد خونه بود.وقتی که مرد دستش خالی باشه طاقت نگاه کردن  به زن وبچه ش نداره.صبح خروس خون می زدبیرون ونصف شب بر می گشت.

بی بی م میگن: احمد اقا رفیق جون جونی اقا جونت یه روزی برای دیدن ما میاد خونمون.احمد اقا خبر داشت که وضعیت خوبی نداریم ولی تصور نمی کرد تا این حد تو منجلاب گرفتار شده باشیم.وقتی از در وهمسایه اوارگی ما رو فهمید ،کلی از دست اقا جونت شاکی شد .

اون همیشه به اقا جونت می گفت:رفیق خلق شده تا تو مشکلات دست رفیقشو بگیره وگرنه هر بی سر وپای می تونه تو شادی انسان شریک باشه.

 بی بی م میگن: احمد اقا خونشو دو قسمت کرد،خودش وعیالش با هزار التماس ما را بردند خونشون،اولش قرار بود سه چهار روز بیشتر نمونیم.والی احمد اقا نمی ذاشت وچهار روزشد ،چهار سال.تا اینکه اقاجونت از نو بن خودش پی ریزی کرد و تونست روپای خودش بیسته.

بی بی م میگن: ادمی هر چی کاشته،همونو درو میکنه،احمد اقا بذر دوستی کاشته بود.

وقتی احمد اقا فوت کرد،اقا جونت به رسم رفاقت واجب خودش اداء کرد،واز خانواده مرحوم مواظبت کرد،هرچی کم وکاستی داشتن براشون برطرف می کرد،کارهاشون انجام میداد،خریدشون می کرد وسعی خودش کرد که برای اونها پدری خوبی باشه.................  


خواهشنامه

1.خواهش می کنم که ایرادهای وبلاکم  را برایم بگوید.