O2

حیاط خلوتی برای آرامش واندیشه

O2

حیاط خلوتی برای آرامش واندیشه

رفیق،چاکرتم

تاپ تاپ خمیر/شیشه پر پنیر/دست کی بالا.......

بی بی م میگن: رفیق تو زندگی حکم نون داره.سفره ی که توش نون نباشه هرچقدر هم که رنگ وارنگ باشه  بازم چشم ادمی  این سو اون سو دنبال نون میگرده.

بنی ادمی که دوست نداره ،کل دنیا رو هم بهش بدن بازم جای رفیق نمی گیره.

بی بی م میگن: یه زمانی چرخ ،چرخ وفلک دنیا عکس ما می چرخید،اقاجونت ور شکست شد،همه دار وندارش فروخت تا از ور شکستگی نجات پیدا کنه ،کار به جای کشید که مجبور شد خونه ودکون بفروشه.

بی بی م میگن: رفیق خوب نعمتیه،مثل نون احترام داره .اکه تو زندگی انسان باشه ادمیزاد پشت گرم ودلش روشن میشه .

بخصوص برای مردا،زن وبچه حامی مرد میشن ولی خرج ومخارجشون پای مرده.اگه رفیق ،رفیق باشه حامی تو میشه ولی بار اون رو دوش تو نیست.

بی بی م میگن: حال اقا جونت به کلی خراب شده بود.اقا جونت آوار شده بود که رو خودش می ریخت.آواره گوچه وخیابون شده بود.ازیه طرفی نمی تونست خونه فک وفامیل بره،از طرف دیگه روی دیدن مار و نداشت،هرچی نباشه مرد خونه بود.وقتی که مرد دستش خالی باشه طاقت نگاه کردن  به زن وبچه ش نداره.صبح خروس خون می زدبیرون ونصف شب بر می گشت.

بی بی م میگن: احمد اقا رفیق جون جونی اقا جونت یه روزی برای دیدن ما میاد خونمون.احمد اقا خبر داشت که وضعیت خوبی نداریم ولی تصور نمی کرد تا این حد تو منجلاب گرفتار شده باشیم.وقتی از در وهمسایه اوارگی ما رو فهمید ،کلی از دست اقا جونت شاکی شد .

اون همیشه به اقا جونت می گفت:رفیق خلق شده تا تو مشکلات دست رفیقشو بگیره وگرنه هر بی سر وپای می تونه تو شادی انسان شریک باشه.

 بی بی م میگن: احمد اقا خونشو دو قسمت کرد،خودش وعیالش با هزار التماس ما را بردند خونشون،اولش قرار بود سه چهار روز بیشتر نمونیم.والی احمد اقا نمی ذاشت وچهار روزشد ،چهار سال.تا اینکه اقاجونت از نو بن خودش پی ریزی کرد و تونست روپای خودش بیسته.

بی بی م میگن: ادمی هر چی کاشته،همونو درو میکنه،احمد اقا بذر دوستی کاشته بود.

وقتی احمد اقا فوت کرد،اقا جونت به رسم رفاقت واجب خودش اداء کرد،واز خانواده مرحوم مواظبت کرد،هرچی کم وکاستی داشتن براشون برطرف می کرد،کارهاشون انجام میداد،خریدشون می کرد وسعی خودش کرد که برای اونها پدری خوبی باشه.................  


خواهشنامه

1.خواهش می کنم که ایرادهای وبلاکم  را برایم بگوید.

عاشقترین

عاشق بیچاره گوشه ی کزه کرده بود،روی صورتش دوتا جوی کوچیک کوچیک جاری بود،نور که به جوی اشک می خورد،می شکست،نورمنعکس می شد وچشمک می زد.عاشق بی اختیار گریه بی صدا می کنه.

نباید کسی اشکشو می دید.آرزو می کنه ،ای کاش دست معشوقه اش که حالا تو دست یکی دیکه است،تو دستش بود.

از ژرفای  سینه اش آه می کشه،توی ذهنش  شعر می خونه دوست داره آهش آنقدر گرما داشته باشه تا شعر به معشوقه اش  برسونه،شاید معشوقه اش اون به یاد می بیاره:

باز امشب مثل هر شب /تو دلت برام دعا کن /نم نمک سکوت بشکن /تازه کن ترانه هاتو /واسه عاشقا دعا کن  /که غریب روزکاران /هفت اسمون اما یه ستاره هم ندارن/واسه عاشقت دعاکن که تو کار دل نمونه/تو خدا خدا کن که خدا خودش میدونه/.........

عاشق میگه خدا چی  می شه ((اون که رفته))ازمن جدا نمی شد؟

دلش تکونی میخوره ،نوری تو دلش می افته احساس می کنه که خدا باهاش صحبت می کنه .درست احساس می کنه ،خدا تو دلش بود.

خدا سر صحبت باز می کنه.

خدا یه خنده کوچیک می کنه ومی گه چرا کریه می کنی؟

عاشق:توکه بهترمیدونی،تنها موندم،بی کس وکار شدم ،بدون هیچ امیدی.

خدا بهش بر می خوره ولی به روش نمیاره :چرا تنها ؟

عاشق:اخه ((اون که رفته)) رفته.به چه امیدی زندگی کنم؟

خدا از وقتی که اومده شادی می کنه ویک ریز می خنده،عاشق ناراحت میشه می گه:تو اومدی که به من بخندی یا بامن همدردی کنی؟!

خدا مکثی می کنه،حالت صورتش عوض میشه ،یه غمی توچهره اش پیدا میشه ومی گه:من گریه ها مو کردم،اصلا تو میدونی من چرا خوسحالم؟چون توکنار من هستی.

خدا ادامه میده:یادت هست لحظه های که تو کنار معشوقه ات بودی چقدر خوشحال می شدی؟!

نازنینم،من هم عاشق توام،تو معشوقه ی منی،برای عاشق هیچ چیز زیباتر از اینکه کنار معشوقه اش باشه ،نیست.

عاشق:چطورمیشه؟تو خدای ومن بنده تو هستم.چطور میشه که تو عاشق من باشی؟!

خدا: باور کن،از اون زمانی که تورا پا در هستی گذاشتی ،مهرت رو تو دلم  گذاشتم.من همیشه با تو بودم،تو  رو می پایدم،همیشه منتظر بودم که منو ببینی ،منو صدا بزنی وناز منو بکشی.

عاشق که یه کم سبک شده می گه:پس چرا تورا ندیدم؟

خدا:من همیشه پشت سرت بودم ،چون تو حواست همه جا بود الا من!

خدابغض میکنه:اخ که تو چقدر،گریه های منو در اوردی،اون لحضه های که تو به این واون رومی زدی ولی به من هیچی نگفتی.اصلا تو چقدر از معشوقه ات دم زدی.چقدر لیلی ،لیلی گقتی ولی حالا چی داری؟!

ولی الان تو منو بخاطر معشوقه ات صدا زدی ومن با سر کنار تو اومدم،من یه عمریه که منتظر این لحظه هستم.باور کن که من عاشقترین کسی هستم که به تو عشق داشت.

عاشق شرمنده می شه،با تمام حواسش به زیباترین حرف خدا گوش میده:اگر بنده های من بدونن که من چقدر عاشق اونام،ازعشق من جون می دادن.

عاشق که حالا آروم،آروم شده حرف خدا رو قطع می کنه:خدا،تو انقدر مهربونی که اکه یکی بخواد تورا داشته باشه،فقط نیاز هست که تو رو از ته دل وبا تمام وجودش صدا بزنه وتو انقدر مهربونی که بدو،بدو با اولین کادویت که سر شار از ارامش وسکون بسوی عاشقت میای.


 

    یاد نامه

1.شبهای مبارک قدر بر شما گوارا

 باد.

2.شهادت امام علی (ع) تسلیت باد. 

3.درشبهای عزیز قدرمارا از دعای خیرتون فراموش نکنید.